ستایش
خسته ام از این کویر

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل،این سقوط ناگزیر

آسمانِ بی هدف، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر!

ای نظارۀ شگفت، ای نگاه ناگهان!

ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر!

آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن!

با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی!

دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها

این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر

دست خستۀ مرا، مثل کودکی بگیر!

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر

از قیصر امین پور

2 Comments:
Blogger نوشتار said...
سلام
كوير ها معمولا هر 1000 كيلومتري يه بركه يا چشمه اي دارند كه خيلي ملال آور نشه اگه ما اون روزنه را هم براي يكدست كردن، كور كنيم بيشتر به خودمون صدمه زديم تا ...

Anonymous Anonymous said...
نمی دونم ...شاید برای گفتن از کویر کمی دیر اومدم...